مردی بوتۀ رُزى كاشت و مرتب به آن آب داد.
او ديد كه بزودى جوانۀ گل، شكوفه میدهد، اما متوجه خارهايى روى ساقۀ گل شد.
با خود انديشيد: از گياهى آزاردهنده با خارهاى تيز، چطور گلى به اين زيبايى مى رويد؟
از اين فكرها ناراحت شد و از آب دادن به گل غفلت كرد و درست قبل از اينكه گياه گلى بدهد، پژمرده شد و مُرد.
درون هر روحى، گل رزى وجود دارد. ارزشهاى الهى (خوبیها) با نفس كشيدن در درون ما در بين خارهاى اشتباهات رشد میکنند.
خيلى از ما انسانها به خودمان نگاه مى كنيم و تنها به دنبال اشتباهاتمان هستيم.
با اين تفكر كه هيچ كار خوبى از ما برنمى آيد، نااميد مى شويم.
ما خوبیهاى درونمان را ناديده مى گيريم و سرانجام آنها مى ميرند.
ما هرگز نيروهاى بالقوه مان را كشف نمى كنيم.
آخرین نظرات